مهندس امین شالچیان، مدیرعامل سابق «بتکا» و از فعالان بازرگانی بخش کشاورزی در گفتوگو با خبرنگار ما ضمن بیان این مطلب به بررسی عملکرد سازمان تعاون روستایی و اتحادیههای بخش کشاورزی پرداخت. با هم ماحصل این گفتوگو را میخوانیم.
به عنوان نخستین پرسش لطفاً عملکرد تعاون روستایی در یک دهه گذشته را تشریح کنید.
با توجه به گستردگی و تکثر شبکه تولید محصولات کشاورزی و همچنین پیچیده بودن موضوعات مرتبط با تولید وزارت جهادکشاورزی، این وزارتخانه بهعنوان نماینده دولت نمیتواند نقشی غیر از حمایت و سیاستگذاری با استفاده از مشوقهایی که ارائه میکند داشته باشد. متاسفانه وزارت جهادکشاورزی ظاهراً درک صحیحی از این موضوع نداشته و ندارد و سعی میکند در قالب بخشنامهها و دستورالعملهایی، نیازمندیهای مورد نیاز دولت را تامین کند. در یک ساختار عقلانی و منطقی خواستههای دولت در بستر بخشنامهها و ضوابط حاصل نمیگردد، بلکه از طریق مذاکره با بخش تولید و تعریف منافع مشترک میتوان انتظار داشت نتیجه مطلوب طرفین حاصل گردد.
ضرورت تبلور آرای جمعی شبکه گسترده تولیدکنندگان در اتحادیههای سراسری و متمرکز امری ضروری و اجتنابناپذیر است که تجربیات موفق جهانی نیز مؤید آن است. در نتیجه ساختار قدرتمند اتحادیهها یک لازمه جدی برای تثبیت تولید و برقراری ارتباط بخش تولید و دولت است. وظیفه تثبیت و حصول اطمینان از حفظ اقتدار اتحادیهها برعهده سازمان تعاون روستایی است که متأسفانه به دلیل عدم درک صحیح از فلسفه وجودی سازمان تعاون روستایی، سازمان مذکور خود تبدیل به مشکلی جدی در تثبیت و توسعه ساختار اتحادیهها شده است. متأسفانه سالهاست نه تنها این سازمان برای تقویت شبکه تعاون روستایی کاری انجام نداده است، بلکه عملاً اتحادیههای سراسری تبدیل به حیاط خلوت مدیران سازمان تعاونی روستایی از طریق فتح اتحادیههای سراسری و مرکزی شدهاند.
ساختار اصولی اتحادیههای سراسری چگونه باید باشد؟
ساختار اتحادیهها همانند هرمی است که از روستا شروع شده و در شهرها، شهرستانها، استانها و نهایتاً اتحادیههای مرکزی تجمیع میشود، درصورتی که ساختار و پیوندهای طولی و عرضی بهدرستی برقرار باشد، انتظار بر این است که اتحادیههای مرکزی تبلور قدرت بخش کشاورزی در آن صنعت یا بخش باشد. درصورتی که امروز شاهد آن هستیم که اتحادیههای شهرستانی یا استانی که از دسترس مدیران مرکزنشین دورتر بودهاند قویتر و ساختارمندتر هستند. لذا طی سالهای گذشته اتحادیهها نتوانستهاند نقشی را که در سایر کشورها ایفا میکنند در ایران داشته باشند. متأسفانه گاهی با انتصاب مدیرعاملهای ناآشنا به وظایف این سازمان، عملاً سازمان تعاون روستایی بهجای درگاه ارتباط بخش کشاورزی با وزارت جهادکشاورزی تبدیل به سازمان مدیریت حیاط خلوت وزارتخانه و یا به نوعی مدیریت داراییهای بخش کشاورزی شده است و نهایتاً در سال 99 نیز گام نهایی تخریب ساختار اتحادیهها توسط رئیس وقت سازمان برداشته و با انتصابات خارج از عرف 9 مدیر اتحادیه سراسری و مرکزی عملاً در ارتباط بخش کشاورزی با شبکه اتحادیههای سراسری و مرکزی اختلال ایجاد شد و شاید خیابانی شدن مطالبات کشاورزان و سردرگمی جهادکشاورزی در تعامل با بخش تولید بهترین شاهد این موضوع باشد.
در طول 3 سال گذشته حرف و حدیثها و یا شاید هم شایعههای متعددی پیرامون سازمان و اتحادیهها مطرح شده است، دلیل این رویکرد ناشی از چیست؟
شائبههایی که گاهی در سازمان و یا اتحادیههای سراسری و مرکزی منصوب سازمان رخ میدهد نه تنها باعث از بین رفتن اعتماد عمومی خواهد شد، بلکه کشاورزان را که با شائبه تاراج اموالشان روبهرو هستند را بیشتر از پیش دلسرد کرده و فاصله آنها را با وزارت جهاد کشاورزی بیشتر خواهد کرد. این روند علاوه بر آثار مخرب کوتاه مدت میتواند تاثیرات بلند مدت خود را که همان بیاعتمادی به کارگروهی است از بین ببرد.